قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

برای تو

نگاه کن چه فروتنانه بر خاک می‌گستَرَد 

 آن که نهالِ نازکِ دستانش از عشق خداست  

و پیشِ عصیانش بالای جهنم پست است. 

 آن کو به یکی «آری» می‌میرد نه به زخمِ صد خنجر، 

 و مرگش در نمی‌رسد  

مگر آن که از تبِ وهن دق کند.  

قلعه‌یی عظیم که طلسمِ دروازه‌اش کلامِ کوچکِ دوستی‌ست. 

(شاملو)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد