قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

برای نرگس

اگرمی نیستی یکسرهمه دلهاخرابستی 

وگردرکالبدجان رابدیلستی شرابستی 

(معزی)

برای شبنم

زبان سخندان یکی خنجراست 

که گه نوش زاگه شرنگ آوراست 

(صباکاشانی)

برای شب بو

صبح است وصبامشک فشان میگذرد 

دریاب که ازکوی فلان میگذرد 

برخیزچه خسبی که جهان میگذرد 

بوئی بستان که کاروان میگذرد 

(عسجدی)