شوری که سنگ برخم هستی زندتورا
باحکمت هزارفلاطون برابراست
(صائب)
سودای عشق درسرمجنون بی کلاه
باتکمه ی کلاه فریدون برابراست
(صائب)
درچشم داغ دیده ی صائب درین بهار
هرلاله ای به کاسه ی پرخون برابراست
(صائب)
این نشئه ای کزآن لب نوخط به من رسید
خاکش به خون باده ی گلگون برابراست
(صائب)