قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

برای پروانه

من ازآن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق ازپرده‌ی عصمت برون آردزلیخارا

(حافظ)

اگردشنام فرمائیوگرنفرین دعاگویم

جواب تلخ میزیبدلب لعل شکرخارا

(حافظ)

نصیحت گوش کن جانا که ازجان دوست تردارند

جوانان سعادتمندپند پیردانارا

(حافظ)

تابوسه ای به من زلب دلستان رسید

جانم به لب رسیدولب من به جان رسید

(صائب)

معراج زهدخشک به منبررسیدن است

نتوان به بام چرخ به این نردبان رسید

(صائب)

مسوزان درخت گل اندرخریف

که درنوبهارت نماندظریف

(سعدی)

بگفتیم،درباب احسان بسی

ولیکن نه شرطست باهرکسی

بخورمردم آزارراخون ومال

که ازمرغ بد،کنده به پروبال

(سعدی)

برای پروانه

بردهرکسی بار،درخوردزور

گرانست پای ملخ پیش مور

(سعدی)

درون فروماندگان شادکن

زروزفروماندگی یادکن

نبخشودبرحال پروانه شمع

نگه کن که چون سوخت درپیش جمع

(سعدی)

تمنای ترحم دارم ازخونریزمژگانی

که تیغ خودبه دامان قیامت پاک می سازد

(صائب)

خوبه هجران کرده راظرف شراب وصل نیست

خشک لب می بایدم چون کشتی ازدریاگذشت

(صائب)

برای پروانه

تعلق حجابست وبیحاصلی

چوپیوندهابگسلی،واصلی

(سعدی)

برای پروانه

نبینی شتربرنوای عرب

که چونش برقص اندرآردطرب؟

شترراچوشوروطرب درسراست

اگرآدمی را نباشد،خراست

(سعدی)

برای پروانه

جهان پُرسماعست ومستی وشور

ولیکن چه بینددرآئینه کور؟

(سعدی)