تامیتوان زآبله ی دست خوردنان
بهرچه خوشه چین ثریاشودکسی؟
(صائب)
دل من میخواهد
خنجر نقره ای رودخروشنده ی دشتی باشد
تابیابان دل مردم را
سینه بشکافدوآبادکند
(کوش آبادی)
ذات نایافته ازهستی بخش
کی تواندکه بودهستی بخش
(...)
زفکرتفرقه بازآی تاشوی مجموع
به حکم آنکه چوشداهرمن سروش آمد
(حافظ)
درآن گلشن که داردجلوه ی طاووس هرزاغی
همان بهترکه زیربال وپرباشدسربلبل
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این نداردحقاکه آن ندارد