قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

قطره ی محال اندیش

...بیاکه قاعده ی آسمان بگردانیم...

برای پروانه

درخرابات مغان بی عصمتی درکارنیست 

دختررزباسیه مستان به خلوت میرود 

(صائب) 

گویند رمزعشق مگوئیدومشنوید 

مشک حکایتیست که تقریرمیکنند 

(حافظ) 

نه هرکه طرازجامه بردوش کند 

خودرازشراب کبرمدهوش کند 

بدعهدبودکه یاردرویشی را 

درحال توانگری فراموش کند. 

(سعدی)

برای پروانه

کس نیایدبه پای دیواری 

که برآن صورتت نگارکنند 

گرتورادربهشت باشدجای 

دیگران دوزخ اختیارکنند 

(سعدی) 

به دوزلف توکه ازتاب خیالش گاهی 

میرودمعنی ابیات بلندم ازهوش 

(پرند) 

مصلحت نیست که ازپرده برون افتدراز 

ورنه درمجلس رندان خبری نیست که نیست 

حافظ)

برای پروانه

شوری که سنگ برخم هستی زندتورا 

باحکمت هزارفلاطون برابراست 

(صائب) 

سودای عشق درسرمجنون بی کلاه 

باتکمه ی کلاه فریدون برابراست 

(صائب) 

درچشم داغ دیده ی صائب درین بهار 

هرلاله ای به کاسه ی پرخون برابراست 

(صائب) 

این نشئه ای کزآن لب نوخط به من رسید 

خاکش به خون باده ی گلگون برابراست 

(صائب)

برای پروانه

شمع هرجمع مشوورنه بسوزی مارا 

یادهرقوم مکن تانروی ازیادم 

(حافظ) 

دریاوکوه درره ومن خسته وضعیف 

ای خضرپی خجسته مددکن به همتم 

(حافظ) 

طریق خدمت آئین بندگی کردن 

خدای راکه رهاکن به ماوسلطان باش 

(حافظ) 

یارب کجاست محرم رازی که یک زمان 

دل شرح آن دهدکه چه گفت چهاشنید 

(حافظ)